کد خبر: ۱۰۲۵۶
۲۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

«کوچه کربلا» افتخار نامش را از این آب‌انبار دارد

در گوشه ای از کوچه کربلا آب‌انباری قرار داشته که روزگاری نه‌چندان دور سرچشمه سیراب‌ کردن تمام اهالی و سکنه منطقه حرم بوده اما حالا کسی به این مکان تاریخی توجهی ندارد.

این روزها شلوغی مشهد را نه از روی اعداد و ارقام میلیونی تعداد مسافران و زائران، بلکه از روی خودروهای سرگردانی که برای یک‌وجب جای تفریحی و سیاحتی، آدرس‌به‌آدرس با بومی‌های شهری گپ‌و‌گفت می‌کنند نیز می‌توان فهمید.

این در حالی است که بسیاری از مکان‌های تاریخی مشهد در حال نابودی است و کمتر کسی برای مرمت آن قدمی برمی‌دارد. حوض‌ برجی یکی از این مکان‌های تاریخی است که می‌توان دست‌به‌دست هم داد و آن را احیا کرد. امیدواریم علاقه‌مندی مردم و مسئولان، راه‌گشایی برای درست‌ کردن این نقطه تاریخی باشد.

 

آب‌انباری روشن اما خاموش!

کوچه کربلا که در مجاورت حرم امام‌رضا(ع) در گوشه‌ای از میدان بیت‌المقدس قرار دارد، هرروز‌ شاهد پر‌ و‌ خالی‌ شدن هزاران زائر و مجاور است اما در بطن شلوغی، برج‌ها و هتل‌های سر‌به‌فلک‌کشیده زیر‌زمینی را با روشنایی یک آب‌انبار در خود گم کرده است.

این آب‌انبار که روزگاری نه‌چندان دور سرچشمه سیراب‌ کردن تمام اهالی و سکنه منطقه حرم بوده، حالا سربه‌زیر از قدمت کهنه خود همچون تنی فقیر آرام گرفته است.

اگر‌چه گاه منابع تاریخی قدمت آن را بیش از چندصدسال می‌دانند و عده‌ای ترمیم و مرمت آن را به شیخ‌بهایی منسوب می‌کنند. این روزها این مکان تاریخی و خاص، مکانی برای انبار زباله مغازه‌های مجاور شده است.
هم‌اکنون درِ سبزرنگ و محرابی‌شکل آب‏‌انبار بسته و نرده‌‏های بالای آن با توری پوشانیده شده است و روی کاشی‌هایی که باران به فرسایشش بیشتر کمک کرده، به‌سختی می‌توان خواند:
عباس(ع) که از فرات چو برگشت تشنه‌لب
رو کرد به خیام حرم با دوصد شفقت
از کثرت شقاوت و از ظلم کوفیان
از دستش آب رفت و جان آمدش به لب
متصل به قنات «خدر»
از بالای در، درون آب‏‌انبار را نگاه می‌کنیم که تمام فضای داخلی آن با آجر ساخته شده و سردر ورودی آن طاق‏‌های زیبا و کاشی‏‌های آبی که البته کمی تخریب شده است، به چشم می‏‌خورد.

داخل آب‏‌انبار نیز مقداری گچ و خاک و مصالح ریخته شده و بعد از آن ده‌‏ها پله به‌سمت پایین می‏‌رود و همچون بسیاری از خاطره‏‌های قدیمی در تاریکی محو می‌‏شود. هر‌چند قفل بزرگ زنگار‌زده‌ای که به در خورده و جملاتی شبیه «شیرموز» حالا روی درِ آن نوشته شده است!

داخل آب‌انبار کتیبه‌ای در سکوت به دیوار تکیه داده که روی آن بدین مضمون نوشته شده است: «این آب‏‌انبار به‏‌نام حوض‌برجی معروف است و در زمان شیخ‌بهایی(علیه‌الرحمه) کف حوض به دستور ایشان با مصالح مخصوص ساخته شده که در تابستان و گرمای زیاد، آب آن بسیار سرد و گوارا و بهداشتی است.

زیرا آب آن از زیر شیر آب تا وسط خیابان تهران(خسروی نو) به‌همت اهالی محل ساخته و به قنات «خدر» متصل شده و جای هیچ‌‏گونه نگرانی نیست.»

در پایانِ متن کتیبه هم از اهالی خواسته شده که در حفاظت و پاکیزگی آن کوشا باشند؛ البته در صحت این کتیبه تا وقتی که کسی پیدا شود و درش را باز کند، نمی‌شود اطمینان حاصل کرد اما اهالی قدیمی و کسبه‌ای که سال‌ها در کوچه کربلا عمر صرف کرده‌اند، بر این امر گواهی می‌دهند.

 

ملی اما کم‌اهمیت

این اثر در تاریخ ۲۴‌تیر‌۱۳۸۲ با شماره ثبت۹۲۵۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. دیدن و مشاهده همه این‌ها ‌غبار غمی وسیع را در دل ایجاد می‌کند اما وسعت اینکه چرا در فلان کشور خارجی حتی به کوچک‌ترین جزء باقی‌مانده از یک اثر تاریخی هم بها می‌دهند ولی به این مکان مشرف به حرم که در زیر پای حضرت واقع است، هیچ نگاهی انداخته نمی‌شود، سوالات بی‌جوابی را باقی می‌گذارد.

 

کوچه کربلا، افتخار نامش را از این آب‌انبار به‌دست آورد

مسلما خیلی‌ها که باید بدانند، از جای پای این آب‌انبار غافلند؛ چرا‌که سکوت چندین دهه آن در کم‌رنگ‌ کردنش نقش بسزایی دارد. علی باغدار، از کسبه قدیمی که روزی روی همین ٢٢‌پله آب‌انبار عمر گذرانده است، می‌گوید: زمانی تمام سقاها به این مکان می‌آمدند. دسته‌های عزاداری همین‌جا خیمه می‌زدند.

آن‌وقت‌ها که نه برج‌های بیست‌طبقه بود و نه مسافرکش‌های درصدی. آب این مکان یک جور سردی دلچسبی داشت که همه را سیراب می‌کرد. کوچه کربلا افتخار نامش را از این آب‌انبار به‌دست آورد.

زمانی تمام سقاها به این مکان می‌آمدند. دسته‌های عزاداری همین‌جا خیمه می‌زدند. کوچه کربلا افتخار نامش را از این آب‌انبار دارد

 

چه کسی دلش برای میراث‌فرهنگی می‌سوزد؟

تارین، مدیر داخلی یکی از هتل‌های مجاور که دلی پردردتر از حوض برجی دارد، در‌حالی‌که ما را برای دیدن فضای خارجی به بالای پشت‌بام هدایت می‌کند، می‌گوید: بیایید، ببینید که چطور فضای بیرون این مکان را ماهی یک‌بار تنها برای جلوگیری از پشه‌ها و مگس‌های مزاحم نظافت می‌کنیم و باز دوباره مثل روز اولش می‌شود! چه کسی دلش برای میراث‌فرهنگی می‌سوزد؟

فکر می‌کنید نیامده‌اند و ندیده‌اند آن‌هایی که باید بدانند؟ این مکان هم‌اکنون شده است سطل زباله مغازه‌های اطراف! دیوار بیرونی کوچه را هم خود هتل بالا کشیده تا از وجود دیگر معضلات همچون معتادان جلوگیری شود.

سر خم می‌آوریم از بلندایی که بارگاه امام‌هشتم(ع) درست روبه‌رویمان است و درست در زیر پا جایی که همه‌چیز خالی است... تنها کارتن و آشغال و دکه ای که هیچ‌کسی هم نمی‌داند چرا اینجا هست، می‌بینیم و دل می‌سوزانیم و می‌سوزیم...

 

آب انبار کوچه کربلا، روزگاری اهالی اطراف حرم را سیراب می‌کرد

 

این مکان را شیخ‌بهایی مرمت کرده است

دو برادر ملکی که از قدیمی‌های مشهدی در این منطقه هستند و هنوز مکان زندگی‌شان به برج‌های میلیاردی تبدیل نشده است، در این‌باره می‌گویند: ذهن ما که خبر از ٢٠‌ یا ‌٢٥‌سال بسته‌ شدن درِ این مکان را می‌دهد.

الان هم نمی‌دانیم چرا درِ اینجا را بسته‌اند ولی خوب یادمان هست همین که مردم می‌دانستند این مکان به دست شیخ‌بهایی مرمت شده است، یک‌جور آرامش داشتند. دسته‌های عزاداری بعد از چرخیدن، دوری هم توی این کوچه می‌زدند.

آن وقت‌ها این آب‌انبار یک نماد عاشورایی بود. مردم اعتقاد داشتند آبش شیرین و سرد است. خنکی تابستانش، دل آدم را باز می‌کرد.

 

همه‌چیز را که نباید دولتی کرد

و حالا عجیب است که هیچ‌کسی نمی‌خواهد به روی خودش بیاورد که در این مکان چه اتفاقی ‌می‌افتد و هیچ مسافر و گردشگری هم از وجود آن خبر ندارد. بی‌گمان حتی نام آب‌انبار حوض‌برجی هم‌ به‌زودی از میان تیترها و خبرها رنگ خواهد باخت و...

جای آن دارد که بگوییم در نابود‌ کردن آثار ملی که خود عدد ثبت بر آن‌ها زده‌ایم، ید طولایی داریم. استادی می‌گفت: این آثار را اگر به مردم بسپارند، بهتر حفظ خواهند شد؛ همه‌چیز را که نباید دولتی کرد.

 

* این گزارش سه شنبه، ۱۲ خرداد ۹۴ در شماره ۱۴۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44